جدول جو
جدول جو

معنی غلت خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

غلت خوردن
در حالت خواب یا دراز کشیدگی بر روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گشتن، غلتیدن
تصویری از غلت خوردن
تصویر غلت خوردن
فرهنگ فارسی عمید
غلت خوردن
(دَ خوَرْ / خُرْ مَ دَ)
غلتیدن. غلطیدن. غلط خوردن. رجوع به غلتیدن شود
لغت نامه دهخدا
غلت خوردن
غلتیدن: پسرک تو خون خودش غلت میخورد
تصویری از غلت خوردن
تصویر غلت خوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لت خوردن
تصویر لت خوردن
لطمه خوردن، سیلی خوردن، تپانچه خوردن، برای مثال در شهوت نفس کافر ببند / وگر عاشقی لت خور و سر ببند (سعدی۱ - ۱۶۶)، زیان دیدن و شکست خوردن در کسب و کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه خوردن
تصویر غصه خوردن
غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ)
گمراه شدن. راه نادرست گرفتن:
رو سوی قبلۀ ابروی بتان کن ای دل
همچو زاهد غلط از قبله نمایی نخوری.
مسیح کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ خوَرْ / خُرْ دَ)
غلطیدن. غلت خوردن. رجوع به غلطیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ خُ دَ)
غلتیدن چیزی مدور. غلت خوردن. غلطان رفتن. غلطیدن. گلیدن. تدحرج: غل خوردن توپ، گردو، گلوله روی زمین
لغت نامه دهخدا
(سَ گُ گَتَ)
سیلی و چک خوردن. کوفته شدن به لگد. (آنندراج) ، ضعیف و لاغر شدن. هزال مفرط پیدا کردن.
- لت خوردن بچۀ شیرخوار یا مریض، بواسطۀ نرسیدن شیر یا غذا ضعیف شدن. به علت کم شیری مادر یا دایه ضعیف شدن طفل: از دیر و زود شیردادن بچه لت میخورد، ضعیف میشود. چون به بچه شیر بموقع ندهند یا کم دهند بچه لت میخورد، ضعیف و لاغر میشود: دو وعده که شیر بچه پس افتاد بچه لت میخورد، ضعیف و لاغر میشود.
- لت خوردن باغ یا درختان باغ، برای نرسیدن آب در موقع خود، پژمردن آن.
- لت خوردن کار، برهم شدن کار:
دل گر از سینه رودکار غم از وی مطلب
لت خورد کار چو کاسب ز دکان برخیزد.
ملاطغرا.
- لت خوردن مهره، مضروب شدن آن. زده شدن مهره:
لت خورد ز خال سپهش مهرۀ گردون
نقش مه و خورشید در این پرده چه باشد.
ملاطغرا
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوت خوردن
تصویر لوت خوردن
طعام لذیذ خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیرت خوردن
تصویر غیرت خوردن
رشک بردن، حفظ ناموس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوته خوردن
تصویر غوته خوردن
فرو رفتن در آب غوطه زدن سر به آب فرو بردن انغماس، غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغل خوردن
تصویر غلغل خوردن
غلتیدن چیزی مدور و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبن خوردن
تصویر غبن خوردن
افسوی خوردن حسرت بردن
فرهنگ لغت هوشیار
غم خوردن اندوه بردن، غم و اندوه را در دل پنهان داشتن و اظهار نکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غذا خوردن
تصویر غذا خوردن
خوردن طعام خوردن خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خوردن
تصویر علف خوردن
گیاه خوردن، خوردن خوردن علف، غذا خوردن، خوردن طعام (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
بهانه تراشیدن عذر خواستن، تعلل ورزیدن، عذر خواستن، تعلل ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلط خوردن
تصویر غلط خوردن
غلتیدن: پسرک تو خون خودش غلت میخورد. گمراه شدن اشتباه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلک خوردن
تصویر بلک خوردن
شنا کردن، غوطه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صله خوردن
تصویر صله خوردن
جایزه گرفتن عطا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت خوردن
تصویر لت خوردن
سیلی و چک خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غل خوردن
تصویر غل خوردن
غلتیدن چیزی مدور غلت خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صله خوردن
تصویر صله خوردن
((~. خُ دَ))
جایزه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
((~. وَ دَ))
عذر خواستن، کاهلی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غل خوردن
تصویر غل خوردن
((غ. خُ دَ))
غلتیدن چیزی گرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لت خوردن
تصویر لت خوردن
((~. خُ دَ))
سیلی خوردن، زبون گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
Cause
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
causer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
вызывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
verursachen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
спричиняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
powodować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
causar
دیکشنری فارسی به پرتغالی